جدول جو
جدول جو

معنی کلی ونگ - جستجوی لغت در جدول جو

کلی ونگ
صدا کردن افراد از فاصله ای دور که با صوتی مخصوص سورت گیرد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کلیون
تصویر کلیون
جامه یا پارچۀ هفت رنگ، انگلیون
فرهنگ فارسی عمید
(کُ)
جامه ای را گویند که از هفت رنگ بافته باشند. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء). با کاف پارسی (گلیون) است مخفف انگلیون. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به گلیون و انگلیون شود
لغت نامه دهخدا
(قُ وَ)
ایل کرد از طوایف پشتکوه. (جغرافیای سیاسی کیهان)
لغت نامه دهخدا
(عَ وَ)
تیره ای از طایفۀ ’بکش’ است و آن طایفه ای است از ایل ممسنی در فارس. این تیره را ’عالی وند’ نیز نامند. (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 90) (ازفارسنامۀ ناصری، بلوکات فارس بلوک ممسنی ص 303)
لغت نامه دهخدا
(کُ رَ)
به رنگ سرمه. سرمه ای. کبود. نیلگون. نیلفام:
صدف آن محیط کحلی رنگ
چون درآمود در لگام نهنگ.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(لُنْ)
بندری است در جزیره فرمز که 268800 تن سکنه دارد. (از لاروس)
لغت نامه دهخدا
(کُ)
دهی از دهستان امجز است که در بخش جبال بارز شهرستان جیرفت واقع است و100تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کلیون
تصویر کلیون
((کُ))
گلیون، جامه هفت رنگ
فرهنگ فارسی معین
بانگ بسیار بلند، غریو
فرهنگ گویش مازندرانی
فلاخن و آن نواری از چرم یا پارچه می باشد که قسمت میانی آن
فرهنگ گویش مازندرانی
کسی که بینی کوچک دارد
فرهنگ گویش مازندرانی
فلاخن
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع اوزرود پایین نور
فرهنگ گویش مازندرانی
صدای ته حلقی که به عنوان هلهله ی شادی برخیزد
فرهنگ گویش مازندرانی
گوسفند سفید و شاخدار
فرهنگ گویش مازندرانی
دندانه ی متصل به چپلاق جهت پوست کندن شلتوک
فرهنگ گویش مازندرانی
کنده و ریشه و شاخه های زیرین درخت که از خاک به در آید
فرهنگ گویش مازندرانی
کله وند
فرهنگ گویش مازندرانی